خودم اصرار داشتم کنسرت خواجه امیری رو بریم.خودم خسته! خودم پست کشیک! خودم کم خوابی! ولی باز دلم خواست برم اون ته تهای سالن دوتا صندلی گرفتیم و رییس اومد دنبالم رفتیم.
کمی گدشت چندتا اهنگ رو خوند ریتم تند و کند. دلم اروم نبود. شاد نبودم.. تا رسیدم ب این اهنگ: برام هیچ حسی شبیه تو نیست کنار تو درگیر آرامشم.همین از تمام جهان کافیه همین ک کنارت نفس می کشم.
بعد مامان میومد تو ذهنم. این اهنگ پیشواز خط ایرانسلم بود سااالها قبل. سال اخر دانشگاه و سالهای طرحم و تا وقتی ک ایرانسلمو داشتم. دوس داشتم مامان ک زنگم میزنه این اهنگ واسش خونده بشه.
میدونین؟! فهمیدم وقتی دلت خوش نیس حتی اینکه بری یجای خوش هم باز حالت خرابه.
و حال من خراب بود خراب.
مامان ۳هفته اینتوبه بود توی ای سی یو. بعد دیگه دیدن داره طولانی میشه تصمیم گرفتن تراکیوستومی ش کنن ( یه سوراخ توی گردن ک ازون طریق نفس بکشه) خیلی تصورش عم انگیز بود برام ولی چاره ای نبود. بعد درست همون روزی ک تصمیم داشتن ببرن اتاق عمل، ناگهان بطرز معجزه اسایی اکستوبه شد. لوله و دستگاه رو جدا کردن. خودش نفس کشید. فقط هذیان گویی های ناشی از بیماری و بستری طولانی مدت اومد سراغش. کم کم ازمایشا خوب شد عفونت برطرف شد. خبرهای خوب میرسید. منتقل شد ب بخش. حتی دکترش گفت انتظار نداشتیم برگرده! ب لطف خدا برگشت مشکلی ک مونده بود کراتینین خونش بود ک بالا بود و نشان از نارسایی کلیه داشت. بعد گفتن دیالیز بشه. دیالیز هم اثری نکرده. و دیروز عصر ک رفتم دیدمش دیدم بازم نفس تنگی داره. فهمیدم باز ریه ش اب اورده و باز باید لوله بذارن توی قفسه سینه واسه تحلیه ی اب.
دیگه چی بگم؟؟؟!!
حال من بعد از تو مثل دانش اموزیست ک/ خسته از تکلیف شب خابیده روی دفترش
انچه در مدت هجر تو کشیدم هیهات/ در یکی نامه محال است که تقریر کنم.
ک ,اهنگ ,تو ,رو ,کم ,مامان ,این اهنگ ,برام هیچ ,حسی شبیه ,هیچ حسی ,تو نیست
درباره این سایت